معنی اموزشگاه فنی
حل جدول
فارسی به آلمانی
Akademie, Derschule [noun]
ترکی به فارسی
فنی
فرهنگ فارسی هوشیار
فندی هنری (صفت) منسوب و مربوط به فن: اداره آموزش و فنی و روستایی، کسی که بامور فنی مشغول است.
لغت نامه دهخدا
فنی. [ف َن ْ نی] (ص نسبی) منسوب به فن. آنچه مربوط به فن و صنعت و هنرباشد: کارگاه فنی. دانشکده ٔ فنی. || کسی که کارهای هنری و صنعتی کند: کارگر فنی. مدیر فنی.
فنی. [ف َ] (ع اِمص) ممال فنا. (یادداشت مؤلف):
ز بیم باد سموم و بلای ریگ روان
روان شخص همی کرد آرزوی فنی.
ادیب صابر.
فنی. [ف ُ نی ی] (ع اِ) ج ِ فناء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فِناء شود.
فرهنگ معین
منسوب و مربوط به فن، در فارسی کسی که در امور صنعتی مشغول به کار است. [خوانش: (فَ نّ) [ع.] (ص نسب.)]
فرهنگ عمید
مربوط به فن،
دارای تخصص دربارۀ فن خاصی،
براساس فن و تخصص خاص،
متخصص در تکنیک و صنعت،
عربی به فارسی
هنرمندانه , باهنر , مانند هنرپیشه و هنرمند
گویش مازندرانی
بینی دماغ
فارسی به ایتالیایی
tecnico
معادل ابجد
520